شاید شما فکر کنید که کیارا یه خورده شیشه خورده داره (البته بیشتر از یه خورده داره) اما این به اون معنا نیست که ارنواز شیشه خورده نداشته باشه. مثلا همین پریروز ارنواز یک کفش پاشنه بلندش را برد مدرسه و البته بیججو (مربش) اجازه نداد که پاش کنه. این بود که موقع برگشتن ارنواز کفش را پاش کرد و اونقدر واستاد تا کیارا بیاد و با هر بدبختی شروع به راه رفتن جلوی کیارا کرد. کیارا هم هوشمندانه خودش را زد به کوچه علی چپ و این ور و اونور را نگاه کرد. ارنواز هم مجبور شد که پاش را محکم به زمین بکوبه تا شاید کیارا صدای کفش را بشنوه ولی کیارا خانوم هوشمندتر از این حرف ها بود و در نتیجه خوشبختانه ارنواز فرداش سراغ کفشش نرفت